یکی از این خلاهای نیروی انسانی در کشور کانادا کافهداری است و افرادی که تجربه و تخصص در زمینهی کار در کافه دارند هم میتوانند برای مهاجرت به کانادا اقدام کنند.
مسئله اول میزان در آمد یک باریستا در کانادا : به طور کلی بر اساس میزان تجربه فرد از ساعتی ۱۳ دلار (دلار کانادا) شروع میشود و ممکن است به بیش از صدها دلار در روز هم برسد. اما به شکل میانگین حقوق دریافتی ساعتی یک باریستا چیزی بین ۱۵ تا ۲۱ دلار است. پس یک باریستا در سال در بهترین حالت ممکن حدود ۳۳ هزار دلار و در حالت حداقل ۲۲ هزار دلار کانادا خواهد بود.
مسئله دوم راه اندازی کافه در کانادا :برای عده زیادی از مهاجران این که هر روز را با بوی خوش قهوه شروع کنند، یک آرزوی زیبا است اما تحقق این آرزوی زیبا آن هم در کشوری دیگر نیازمند مهارت ،تجربه ، حوصله، نظم و ازهمه مهم تر داشتن تخصصی کامل است .
در مرحله اول شما می بایست خود با مفاهیم کامل مدیریت کافه و مواردی که قرار است در منوی کافه قرار بگیرند آشنا باشید و به شکل کامل روی آنها تسلط داشته باشید.
با شرکت کردن در دوره های باریستا کافی شاپ در موسسه ها میتوانید این قسمت از کار را انجام دهید
درست مثل هر کسبوکار دیگری راهاندازی یک کافیشاپ هم نیازمند دانش بیزینسی، حقوقی و مالی است و برای موفقیت در این کار داشن بیزینسی از بایدها محسوب میشود. علاوه بر آن برای اجتناب از درگیریهای حقوقی حتما باید کمی هم که شده از الزامات حقوقی و قانونی بیزینس در کانادا هم مطلع باشید.
شما باید با خودتان به یک جمعبندی برسید که قرار است در کانادا یک کافهای که وجود دارد را بخرید و مدیریت آن را به عهده بگیرید یا این که از صفر شروع کنید و کافهای که در نظر دارید را در کانادا بسازید.
درمورد اولی میتوانید به شعبهی جدیدی از یک کافهی زنجیرهای فکر کنید، یا حتی یک کافه که بنا به هر علتی برای فروش گذاشته شده است را بخرید. در این موقعیت شما تعدادی مشتری دارید. اما مشکلاتی هم دارید که باید بررسی کنید تا متوجه بشوید به چه علتهایی برای فروش گذاشته شده؛ نداشتن مشتری، اختلاف هزینهها و درامد و… و بعد از پیدا کردن مشکل حالا باید به دنبال راهحل بگردید. اما درمورد راهاندازی کافه از صفر راه پر پیچ و خمتری در انتظار دارید.
راهاندازی کافه در کشوری توسعه یافته مثل کانادا به این معنی نیست که خیل کثیری از آدمها منتظرند تا شما کافه را باز کنید و آنها از شما خرید کنند. بلکه به این معنی است که شما باید مارکت خود را دقیقا شناسایی کنید و مشتریهای خود را خیلی خوب بشناسید. به علاوه شما ضرورتا نیاز دارید تا رقبای خود را بشناسید. به این علت که تعداد زیادی از مشتریهای آیندهی شما، اکنون مشتری رقیب شما هستند. پس باید کافههایی که در حال حاضر در محدودهی مورد نظر شما در حال فعالیت هستند را پیدا کنید و به آنها سر بزنید.
شما میتوانید اطلاعات بسیار خوبی از طیف بسیار گستردهای از کافهها در کانادا به دست بیاورید و به شکل مجازی بیست کافه را در کانادا نقد و بررسی کنید و بسنجید.
حالا برویم سراغ این که رقبای خودتان را بشناسید به چه معنی است. شناخت رقبا یعنی دقیقا باید بدانید که آنها چه نوع سرویسهایی را با چه کیفیتی ارائه میدهند. شما به عنوان یک کافهدار در یک کشور پررقابت مثل کانادا باید رقیبهای خودتان را از لحاظ خدمت و کیفیت به خوبی تفکیک و رتبهبندی کنید. بهتر است برای این منظور یک دفترچه داشته باشید و تمام این موارد را یادداشت کنید و نمره بدهید. این کار در مرحلهی بعدی به شدت به شما کمک میکند.
برای کافه خود یک اسم خاص انتخاب کنید در این مرحله با توجه به نوع کافه، طرح بیزینسی و سلیقهی شخصی خود باید یک اسم گیرا، جذاب و کمیاب را انتخاب کنید که در یاد افراد بماند. البته توجه داشته باشید که این اسم برای کسبوکار دیگری انتخاب نشده باشد. چرا که یک مورد از تخطی از قانون تلقی میشود و دردسرهای زیادی برای شما در کانادا به بار میآورد. انتخاب اسم جذاب انقدر اهمیت دارد که پیشنهاد میشود با یک مشاور حرفهای صحبت کنید تا در کشوری مثل کانادا بتوانید تبدیل به اسم و رسمی ماندگار بشوید. پس از این مرحله سرسری عبور نکنید.